بررسی تبلیغات در افکار عمومی
بررسی تبلیغات در افکار عمومی
مقدمه
افکار عمومی در فضایی شکل میگیرد که آگاهی وجود داشته باشد و نقد، تبادل افکار و وجود روحی از تضاد بین عقاید، جایگاه شکلگیری افکار عمومی است و رسانه جایگاه طرح این مسائل؛ نقش رسانهها در دنیایی که آنها ابزار قدرتمند تاثیرگذاری در عرصهی بینالمللی به شمار میرود، نقش آنها در تبلیغات مختلف بازرگانی، سیاسی و فرهنگی و در نتیجه شکلدهی افکار عمومی بیش از پیش به چشم میآید.
به گزارش خبرنگار رسانهی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کارشناسان معتقدند که دنیای کنونی، وارد یک جنگ رسانهیی تمام عیار شده و سرعت گردش اطلاعات در آن بسیار سرسامآور است و هر کس بتواند مدیریت گردش این اطلاعات را به دست بگیرد، به دنیا حاکمیت میکند و در حقیقت در دنیای امروز، قدرت نرم حرف اول و آخر را میزند.
دکتر محمود دهقان - عضو هیات علمی دانشکدهی صداو سیما- در این باره معتقد است: تبلیغات یعنی ارایهی اطلاعات جدید به مخاطب که باورهای تازه ایجاد میکند و باور جدید به تغییر رفتار مخاطب منجر میشود. البته رسانهها تنها ابزار انتقال پیام نیستند و اگر در زمان انتقال پیام، جهتگیری خاصی داشته باشند به ابزار قدرت تبدیل میشوند که تخریب، تضعیف و یا تقویت میکنند.
از سویی توانایی تاثیرگذاری بر افکار عمومی معیار مهم ارزیابی عملکرد رسانهها در زمینهی تبلیغات به شمار میرود و چنانچه رسانه با شناساندن یک فکر یا کالا، بتواند افکار عمومی را به سمتی سوق دهد که گرایش آنها به آن فکر یا کالا یا استراتژی بیشتر شود، یعنی توانسته است وظیفهی تبلیغاتی خود را به درستی انجام دهد، هر چند گاهی در مورد قدرت تاثیرگذاری رسانه بر افکار عمومی، اغراق میشود اما نمیتوان منکر تاثیرگذاری آن نیز شد.
به عقیدهی کارشناسان تبلیغات رسانهیی در کشور ما هر چند پا را از سطح تجاری فراتر گذاشته؛ اما هنوز نتواسته است پا به پای رسانههای خارجی حرکت کند و تاثیرگذاری مناسب را داشته باشد؛ نبود هدفگذاری مناسب و مشخص نبودن مرزهای معین تبلیغات برای رسانههای داخلی یکی از دغدغههای اصلی فعالان این حوزه است.
قلی شیخی - مدیر مسوول روزنامهی توسعه- در این باره میگوید: باید حدود معین تبلیغات برای رسانهها تعریف شود تا از حد اختیاراتشان تجاوز نکنند؛ رسانه باید هدف خود را از تبلیغات سیاسی، تجاری، فرهنگی و غیره بداند که این هدفگذاری وظیفهی مسوولان کشور است، درغیر این صورت تبلیغات در کنار لجام گسیخته بودن تاثیرگذاری لازم را نیز نخواهند داشت.
اما نبود نگاه علمی به تبلیغات رسانهیی در داخل کشور یکی دیگر از کاستیهای این حوزه به شمار میرود که دلیل اصلی آن نبود رشتههای آکادمیک در این حوزه است و به گفتهی تحلیلگران ایجاد این رشتهها هم به تاثیرگذاری موثرتر بر افکار عمومی در زمینهی تبلیغات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کمک خواهد کرد و هم سرمایهی کمتری را هدر خواهد داد، یعنی با سرمایهی کم به بازدهی بیشتر خواهیم رسید.
مدیریت تبلیغات نیز یکی دیگر از دغدغههای فعالان حوزهی تبلیغات رسانهیی است، در حقیقت در کشور ما چیزی به اسم مدیریت تبلیغات به معنای واقعی وجود ندارد و همین ضعف مدیریت در عرصهی تبلیغات باعث شده است که بخشی از مخاطبان خود را به راحتی در اختیار رسانههای خارجی قرار دهیم که آن هم به گفتهی کارشناسان نه به خاطر کمبود استعداد، بلکه به خاطر سیاستهای غلط است.
سید وحید عقیلی - مدرس ارتباطات - در این باره معتقد است: مدیریت صحیح و حرفهیی، در کنار نگاه تخصصی و پرداخت جدی به مسالهی آموزش در حیطهی تهیهی خبر، چه به صورت مکتوب و چه تصویری، انتخاب نوع خبر، رعایت اصول خبری و غیره باعث میشود که خبر در یک فضای حرفهیی تولید و بر جذابیتهای آن افزوده شود؛ توجه به این امور، همان دلیل تاثیرگذارتر بودن رسانههای خارجی بر افکار عمومی است.
ناهماهنگیهای موجود در تبلیغات رسانهیی داخلی از نکات دیگری است که کارشناسان به آن اشاره دارند و دلیل اصلی آن را نیز توجه بیشتر رسانهها به جنبههای خبری و اطلاعرسانی، به جای پرداختن به تفسیر و تحلیل میدانند. البته بخشی از این ناهماهنگیها، به خصوص در حوزهی مطبوعات، به دلیل خط مشی، سیاست و اندیشههای حرفهیی، طبیعی است؛ اما مطمئنا کم کاری رسانهها در این زمینه نیز بی تاثیر نیست.
به اعتقاد تحلیلگران برخورد سنتی و تجربی با تبلیغات در کنار مشخص نبودن نوع برخورد ما با سیاست دنیا نیز باعث شده است که رسانهها و به خصوص مطبوعات نتوانند در عرصهی بینالملل اثرگذار ظاهر شوند، ضمن این که در این شرایط توجه رسانهها به مسائلی که شاید کمتر مورد نظر مسوولان است، دور از انتظار نخواهد بود.
مطالعات نشان میدهد که در رسانههای داخلی، هنوز تعریف و باز تعریف درستی از تبلیغات صورت نگرفته است و همچنان در بسترهای قدیمی حرکت میکنند؛ جهانی نبودن نیز دلیل دیگری برای تاثیرگذار نبودن آنها در سطح جهانی است و شرایط سیاسی حاکم بر جامعه و گرفته شدن قدرت نقد از حوزهی رسانه نیز یکی دیگر از دلایل ناکارآمدی تبلیغات رسانه ای از نظر فعالان این حوزه است.
حاجی محمد احمدی - یک روزنامهنگار - در این باره میگوید: جناح حاکم فعلی به دلیل مشکلاتی که با برخی از مطبوعات دارد، کمکی به آنها نمیکند و این دسته از جراید نیز به خاطر ترس از توقیف دست به عصا راه میروند. همهی اینها به این معنی است که قدرت نقد از حوزهی رسانه گرفته شده است و وقتی رسانه در داخل حرفی برای گفتن نداشته باشد، در خارج از کشور نیز نمیتواند روی تبلیغات سیاسی خاصی تمرکز کند.
یک عضو هیات علمی دانشگاه گفت: ما در کشور سیاستگذاری واحدی در زمینهی تبلیغات که دارای ساختاری علمی و عملی باشد نداریم و برای بهبود کمی و کیفی تبلیغات رسانهیی در داخل به مدیریت تبلیغاتی نیازمندیم که تنها سیاستهای تبلیغاتی را تدوین کرده و خود عامل تبلیغاتی نباشد.
محمد حسن اسدی طاری با تاکید بر این که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، علیرغم این که متولی اصلی سیاستهای تبلیغاتی در کشور است، اما بیش از توجه به قابلیتهای کارکردی تبلیغات به آن نگاهی سیاسی دارد، اظهار کرد: وجود یک رشتهی مستقل برای تبلیغات در مراکز آموزشی کشور که بتواند استراتژیها و مدیریت تبلیغاتی را به فعالان این عرصه بیاموزد، به تبلیغات رسانهیی در داخل بسیار کمک خواهد کرد.
او افزود: ما باید از تجارب غرب در این زمینه که ابتدا به جهانی کردن روزنامهها بعد رادیو وتلویزیون نشان پرداختند، استفاده کنیم و با فراهم کردن ابزار و امکانات لازم و آموزش نیروهای مورد نیاز به عقب ماندگیهایمان در این زمینه پایان دهیم.
امیدعلی مسعودی - یک استاد ارتباطات - گفت: رسانهها ابزار قدرتمند تاثیرگذاری در عرصهی بینالمللی هستند و هدف آنها از تبلیغات به طور کلی، آگاهی و از تبلیغات سیاسی، به طور اخص، انحراف افکار عمومی است؛ جنگ آینده دنیا جنگ رسانهها است و این یعنی قدرت نرم حرف اصلی را میزند.
به گفتهی او در عرصهی تبلیغات تجاری موفقیتهای داشتهایم، در زمینهی اندیشههای سیاسی نیز هر چند تبلیغات خوبی صورت گرفته است، ما به دلیل جهانی نبودن رسانههایمان، هنوز به تاثیرگذاری مناسب بر افکار در سطح جهانی نرسیدهایم.
وی افزود: ما باید از تجارب غرب در این زمینه که ابتدا به جهانی کردن روزنامهها بعد رادیو وتلویزیون نشان پرداختند، استفاده کنیم و با فراهم کردن ابزار و امکانات لازم و آموزش نیروهای مورد نیاز به عقب ماندگیهایمان در این زمینه پایان دهیم.
با تمام این اوصاف با وجود مشکلات موجود در این حوزه کارشناسان همچنان به پیشرفت کشور در این حوزه امیدوارند و رسیدن ایران به جایگاه مهم تاثیرگذاری بر افکار عمومی را دور از انتظار نمیبینند.
شكلگيري افكار عمومي تحت تأثير تبليغات كتاب
علياكبر اشعري، رئيس سازمان اسناد و كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران: رسانهها مهمترين ابزارهاي تبليغاتي بهشمار ميآيند و ميتوانند آگاهيهاي ارزشمندي درباره كتابهاي منتشر شده به مخاطبان بدهند. ابزارهاي تبليغاتي ديداري و شنيداري بيشترين تأثير را بر مخاطبان ميگذارد._
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، علياكبر اشعري رئيس سازمان اسناد و كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران:
رسانهها مهمترين ابزارهاي تبليغاتي بهشمار ميآيند و ميتوانند آگاهيهاي ارزشمندي درباره كتابهاي منتشر شده به مخاطبان بدهند. ابزارهاي تبليغاتي ديداري و شنيداري بيشترين تأثير را بر مخاطبان ميگذارد.
ابزارهاي تبليغاتي نظير راديو و تلويزيون و رسانههايي مانند اينترنت و نشريات مختلف ميتواند بر مخاطبان اثرگذار باشد، ولي ميتوان دريافت كه ابزارهاي شنيداري و ديداري اثر بيشتري بر مخاطب ميگذارد.
هزينههايي كه شركتهاي بزرگ اقتصادي براي تبليغ كالاهاي خود صرف ميكنند نشان دهنده تأثير تبليغات در انتخاب كالا توسط مردم است و اگر كتابهاي مختلف در رسانهها تبليغ شود مردم را به سمت كتاب و كتابخواني بيشتر گرايش ميدهد.
اطلاعرساني كه از كتابها در شبكه 4 ارايه ميشود توانسته اثرات مطلوبي بر مخاطبان بگذارد و نشان ميدهد كه سرانه مطالعه از 3 تا 4 دقيقه به 18 دقيقه رسيده است و اگر اين تبليغات گستردهتر شود فرهنگ كتابخواني بيشترين اثرهاي خود را بر افراد و كتابخوانان ميگذارد.
گسترش مطالعه مسألهاي است كه بايد ريشهاي با آن برخورد كرد، همه معتقدند از سنين كودكي بايد اين كار را شروع كرد، پدران و مادران ميتوانند با خواندن كتاب اين فرهنگ را به داخل خانهها ببرند و سهمي از ارتباط خود با فرزندان را با كتاب سر كنند.
هنگامي كه كودك به مدرسه گام ميگذارد و خواندن كتاب قصه و شعر را فرا ميگيرد، با انگيزهاي كه خانواده از كتابخواني در خردسالي در او بهوجود آورده با شوق بيشتري به مطالعه گرايش مييابد.
رابطه معلم، دانشآموز و كتاب نيز ميتواند به نظام آموزشي شكل پژوهي بدهد و اگر دانشآموزان در بحثهاي آموزشي و مطالعه بيشتر شركت كنند تا زماني كه به دانشگاه راه مييابند آن حلاوت و شيريني مطالعه كتاب و كتابخواني كامشان را شيرين كرده و سرانه مطالعه باز هم افزايش مييابد.
افکار عمومی و تبلیغات سیاسی
در قلمرو نظام ارتباطات اجتماعی سه مفهوم روابط عمومی، رسانههای جمعی و افكار عمومی چه در مباحث نظری و چه در عرصههای عملی، كاربرد فراوان دارند.
در دهههای اخیر كارشناسان روابط عمومی نسبت به گذشته، بیشتر به افكار عمومی و نگرش سنجی اهمیت میدهند. ایجاد رابطه مطلوب نیازمند به شناخت نگرش افراد درون و برون سازمانی است كه استفاده از نتایج آن میتواند حلقه مهم ارتباطی بین مدیریت و مخاطبان باشد، زیرا بدون شناخت افكار عمومی و تجزیه و تحلیل ابعاد گوناگون آن، برنامهریزی ممكن نیست. در واقع با تكیه بر شناخت افكار عمومی است كه میتوان حوادث یا رخدادها را در آینده پیشبینی كرد و نگرشهای منفی و بروز بحرانهای درون و برون سازمانی را به حداقل آن كاهش داد.
مسئولان روابط عمومی بویژه باید در مبحث افكار عمومی، دارای اطلاع و دانش وسیع باشند. اینان باید بدانند افكار عمومی چیست، چگونه تشكیل میشود و به چه شكل تغییر مییابد.
مدیران سازمانها، همواره از مسئولان روابط عمومی میخواهند تا افكار عمومی موجود را برای آنها ارزیابی كرده و توضیح دهند یا در موارد نیاز، افكار عمومی مساعد ایجاد كنند و افكار عمومی منفی را چنانچه وجود دارد تغییر دهند.
امروزه افكار عمومی از عوامل مهم زندگی اجتماعی است و به همین سبب مورد توجه جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی است، زیرا با دستیابی به افكار عمومی و بررسی ابعاد گوناگون آن است كه میتوان به حوادثی كه احتمال وقوع آنها در آینده میرود، آگاهی یافت.
اهمیت روزافزون افكار عمومی در اعمال قدرت سیاسی، حكومتگران را وا داشته تا برای جلب همكاری مردم، بیش از پیش به نگرشها، باورها و تمایلات آنان توجه كنند و به منظور تامین خواستها و نیازهای دستهجمعی، اقدامات متنوع و ضروری را انجام دهند.
● عقیده یا افكار
عقیده یا افكار عمومی به قالب تعریف نمیآید و شرح وصف و اندازهگیری آن بسیار دشوار میباشد و خود نیز به چشم دیده نمیشود. بنابراین قدرت و نفوذ آن به آسانی احساس میشود، نمیتوان دید ولی فشار آن را در هر سانتیمتر مربع میتوان احساس كرد و اندازه گرفت .عقیده یا افكار opinion عبارت است از: نقطه نظر قضاوت و ارزیابی پیرامون یك پدیده كه در ذهن به وجود میآید و به یك صورت بیان میشود. واژه عقیده در مورد مطلبی كه یك حقیقت یا یك واقعیت است به كار نمیرود. نمیتوان پرسید كه عقیده شما درباره عناصر تشكیل دهنده آب چیست. این یك حقیقت علمی است كه آب از دو عنصر اكسیژن و هیدروژن تشكیل شده است و به همین شكل در مواردی كه در امری اتفاق نظر و وحدت كلی وجود دارد كلمه عقیده به كار نمیرود. هنگامی این واژه به كار میرود كه اختلاف و نقطه نظرهای مختلفی پیرامون یك موضوع وجود داشته و مساله بحثانگیز است.
افكار عمومی عبارت از برآیند گرایشها و قضاوتهای ذهن افراد یك واحد اجتماعی اعم از گروه، جمعیت و اجتماعی یا جامعه نسبت به یك جریان فرد، سازمان، رویداد، پدیده یا حكومت.
تبلیغات
تبلیغات (به انگلیسی: Advertising)، (به فرانسوی: Publicité) تبلیغ ریشه درزندگی اجتماعی انسانها دارد عملی است که در آن فروشنده یا تولید کنندهای با انجام امری سعی میکند که خریدار بالقوه را از تولید این محصول آگاه کند.انجام این عمل با روشهای گوناگونی انجام میشود.
تبلیغات پست مستقیم
یک اسلحه واقعا کارا جهت هدف گرفتن بخش خاصی از از بازار هدف است.
شما میتوانید کارت پستال، کاتالوگ، بروشور، خبرنامه و یا یک نامه ساده را برای مشتریان خود بفرستید. هدایایی درون پاکت قرار دهید که نشانگر اهمیت شما به مشتریان خود باشید.
فن نوشتن متون تبلیغاتی یک تخصص کامل است. سعی کنید خود را به جای خواننده قرار دهید و ببینید اگر شما به جای خواننده بودید خواندن این آگهی شما را تا چه حد به خرید ترغیب میکرد.
این رسانه وسیلهای مناسب برای اطلاع رسانی در زمینههایی مانند: فروشهای فوق العاده، تخفیفات فصلی، یادآوری اینکه شرکت مشتریان قبلی خود را از یاد نبردهاست و شیوهای مناسب جهت اطلاع رسانی بی واسطه و جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان کنونی است.
مزایای این نوع تبلیغات
در سرویس پست مستقیم تبلیغات با ماندگاری بیشتری صورت میگیرد و اطلاعات زیادی را از این طریق به مشتریان میتوان منتقل کرد
در این نوع تبلیغات میتوان بازار هدف را شناسایی کرد و تنها برای این دسته از مشتریان تبلیغات کرد که باعث کاهش هزیتهها میشود.
در این روش تبلیغات میتوان از بانک اطلاعاتی مراکز پستی نیز استفاده کرد در سازمان پست ایران واحدی بنام پست مستقیم وجود دارد
افکار عمومی
«افکار عمومی»، یکی از مهمترین مضامینی است که در حوزه های مختلف به ویژه در عرصه سیاست، مورد بهره برداری قرار می گیرد؛ به نام «افکار عمومی» و به بهانه حمایت «افکار عمومی» از یک دیدگاه یا یک پروژه، چه بسیار اقدامات از سوی حکومت ها، کلید می خورد و توجیه می شود.
نکته مهم آن است که رعایت افکار عمومی و کسب اعتماد و رعایت مساله منافع یا مصالح عمومی، شرط اصلی برای تلقی از «قدرت دولتی» به مثابه «قدرت عمومی» است؛ قدرت دولتی تا هنگامی که خود را متبلورکننده منافع و دغدغه ها و علائق عمومی و نیز پیگیر خواست های «افکار عمومی» معرفی و تبلیغ کند، از مشروعیتی دموکراتیک در ادامه بقا و تداوم حکومت، برخوردار است.
تکیه صاحبان قدرت بر آنچه که «افکار عمومی» می خوانند، از همین منظر برای آنان ارزشی حیاتی دارد. اما به راستی «افکار عمومی» چه معنا و مفهومی دارد؟ و این مضمون و واژه کلیدی، چگونه شکل می گیرد و متبلور می شود؟
هیچ پاسخی به این پرسش ها، ابتدایی تر و پیش پاافتاده تر از این نیست که یک رسانه - به ویژه رسانه رسمی و حکومتی- میکروفن خود را پیش برخی شهروندان گیرد و نظر آنان را در مورد یک مقوله و محور، جویا شود، گزینشی از پاسخ ها - بر مبنای خواست و اهداف و پروژه صاحبان برنامه و گردانندگان اصلی - صورت گیرد و در بوق و کرنا شود و با تبلیغات پرحجم، به نام «افکار عمومی» تبلیغ و معرفی شود.
تکیه بر نظرات مشابه یک جمع همگون و همفکر نیز، اینچنین می تواند در تبلیغات حکومتی و رسمی، «افکار عمومی» خوانده شود. نظام های سیاسی غیردموکراتیک و به ویژه رژیم های توده گرا که در بسیج و به میدان کشیدن توده ها، با کمک تبلیغات و تشویق رسانه های حکومتی، خبره اند، از امکان بیشتری برای متکی ساختن خود به آنچه که «افکار عمومی» عنوان می کنند، برخوردارند.
از مفهوم «افکار عمومی» غالباً برداشت های سطحی نیز ارائه شده است، از جمله؛ گردآوری نقطه نظرات، عقاید و دیدگاه های مردم درباره مسائل و موضوعات مورد توجه یا نفع عمومی و تجزیه و تحلیل آنها با شیوه های آماری و استفاده از یک نمونه از میان جمعیت یا جامعه مورد نظر.
از ابزار سنجش «افکار عمومی» یا نظرخواهی، اغلب در پژوهش های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی (مثلاً در پیش بینی نحوه و میزان مشارکت مردم در انتخابات و اقبال آنها به یکی از نامزدها) استفاده می شود.
این مفهوم، نخستین بار در معنای صریح کلمه در اندیشه سیاسی قرن هجدهم به کار برده شد، ولی بعدتر و بدون آنکه معنای اصلی خود را از دست بدهد، با پیدایش نظرسنجی علمی یا سنجش علمی افکار (نظرخواهی و مراجعه به آرا و نظرات مردم در رد یا قبول امری) در دهه ۱۹۳۰میلادی معنای دقیق تری پیدا کرد.
در بین پژوهشگران علوم سیاسی این اتفاق نظر وجود دارد که در معنای کلی، افکار عمومی عبارت است از نوعی تجمع یا انباشت افکار فردی درباره مسائل و موضوعات سیاسی که قادر به تاثیر گذاشتن بر رفتار فردی و گروهی و بر اعمال و کردار یا کنش های زمامداران و حاکمان و حکومت ها است.
البته در مورد معنای خاص افکار عمومی، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد و دید گاه های متفاوتی در این خصوص ابراز شده است، از جمله اینکه «افکار عمومی» می تواند به معنای «عموم توده ای» یا «توده عامه» و «عموم مطلع» باشد، یا به معنای «جو فکری»ای باشد که افراد - درست یا غلط - آن را از اطلاعاتی می گیرند که از طریق تعامل با دیگران یا به طور مستقیم یا غیرمستقیم، از طریق رسانه های گروهی و سایر منابع اطلاع رسانی کسب کرده اند.
اینجا بحث نقش و تاثیرات ویژه رسانه ها مطرح و اهمیت فوق العاده آن قابل تامل می شود. در واقع در رژیم های سیاسی که حکومت تمام رسانه ها و ابزارهای تبلیغ را در اختیار یا تحت کنترل مستقیم و غیرمستقیم دارد و عملاً امکان انتقادهای جدی و اساسی و نقدهای زیربنایی وجود ندارد یا رسانه های مستقل و نیمه مستقل، تحت فشارهای گوناگون و سانسور یا خودسانسوری قرار دارند، یا «افکار عمومی» وجود ندارد یا آنکه سخن گفتن از چیزی به نام «افکار عمومی» چندان محلی از اعراب ندارد و نمی توان آن را جدی گرفت.
این مشکل در نظام های سرمایه داری لیبرال به گونه ای دیگر، قابل توجه است. غول ها و شبکه های معظم رسانه ای و اطلاع رسانی می توانند بسیاری از موضوعات و اخبار را به حاشیه برند یا اهمیتی صدچندان بخشند.
در هر حال و با وجود پراکندگی ها و عدم توافق در تعریف مقوله افکار عمومی، این مفهوم به عنوان افکار توده ای یا انبوه (mass opinion) نیرویی مهم و حتی عقلانی تلقی شده است؛ بازیگران سیاسی یا باید به افکار عمومی پاسخ دهند یا با آن به مقابله برخیزند.
این داعیه عقلانیت - در مقابل اتهاماتی دال بر اینکه عموم انبوه یا توده عامه، ناآگاه و جاهل هستند و به لحاظ ایدئولوژیک از پیچیدگی های سیاست غافلند - عمدتاً مبتنی بر تحقیقات تجربی در ایالات متحده است و به پژوهش های مرتبط با رفتار انتخاباتی، رای دادن و رای گیری، مربوط می شود. اما طیفی از نظریه پردازان و اندیشمندان معتقدند که در یک بررسی علمی و آکادمیک راجع به مفهوم افکار عمومی باید از تکیه بر اظهارنظرهای عام درباره آنکه غالباً مبتنی بر نظرات مثلاً چند فرد عادی (نظیر فروشندگان، مغازه داران، رانندگان تاکسی یا مسافران آنها و...) است، پرهیز کرد. ضمن اینکه، «افکار عمومی» را نباید افکار یا آرای اکثریت دانست، بلکه به آرا و افکار فعال در قلمرو «عرصه عمومی» مربوط و منتسب می شود.
یورگن هابرماس نظریه پرداز برجسته معاصر یکی از اندیشمندانی محسوب می شود که بر این عقیده است که «افکار عمومی» به مثابه یکی از ابزارهای اساسی تجلی عینی و عملی «حوزه عمومی» قابل ارزیابی است.
از نظر هابرماس «افکار عمومی» زمانی شکل می گیرد که شهروندان بتوانند در مورد مسائل مورد علاقه عمومی و منافع عمومی، به گونه ای آزاد و بدون قید و بند و مشکل و مانع، یعنی با تضمین آزادی اجتماعات و انجمن ها، آزادی بیان و چاپ و نشر افکارشان، با یکدیگر مشورت و تبادل نظر کنند.
به عقیده هابرماس در این قلمروها (عرصه عمومی مانند محافل و مجامع سیاسی، تجمعات، مطبوعات و رسانه ها، وبلاگ ها و شبکه ها و سایت های اینترنتی و...) و در جریان گفت وگوها و مکالمه های آزاد و بدون هراس و ترس و بدون اجبار و اضطرار، در مورد مصالح عمومی است که چیزی به نام «افکار عمومی» شکل می گیرد. هابرماس معتقد است که بدون وجود تضمین های لازم برای گردآمدن و اجتماع شهروندان برای تبادل نظر و بحث آزادانه و بدون امنیت و آزادی لازم برای بیان افکار و تبلیغ دیدگاه ها، «افکار عمومی» حقیقی محقق نمی شود.
از این منظر، «افکار عمومی»، «سازه » ای است برآمده از نیازها و مقتضیات متحول و در حال افزایش توده های انسانی؛ «افکار عمومی» تنها در صورتی قادر به شکل گیری است که مقوله ای به نام «عموم» وجود داشته و در مباحثات عقلانی درگیر باشد. این چنین، افکار عمومی از یک سو با نیازها، مطالبات، خواسته ها و اراده عموم مرتبط است و از سوی دیگر، مبتنی بر حضور عموم و عمومی در تعامل اذهانی و کنش های کلامی عقلانی است.
آنچه که در الگوپردازی و دیدگاه هابرماس قابل توجه و مهم است، در نظر گرفتن وجه «انتقادی» افکار عمومی در «عرصه عمومی» است. این ویژگی (رویکرد و نگاه انتقادی) به «افکار عمومی» شادابی و حیات می بخشد و البته ضمن پویایی و حرکت روبه رشد آن را در تعامل انتقادی پیوسته با قدرت سیاسی حاکم قرار می دهد.
به بیان دیگر، تعبیر «افکار عمومی» - به قرائت هابرماس ـ ناظر به کارکردهای انتقادی و بازبینی و چالش های عموم جامعه یا توده ها و نیز ناظر به نظارتی است که در این میان، از سوی توده ها بر اعمال و رفتار اقتدار سازمان یافته دولتی اعمال می شود؛ این مضمون، به طور رسمی و غیررسمی در جریان مشارکت سیاسی، حضور عمومی، اعتصابات، تجمع های اعتراضی، میتینگ های سیاسی، سخنرانی ها، انتخابات و... خود را متبلور می سازد.
از این زاویه، هنگامی اقدامات یک نظام سیاسی واجد مشروعت و متکی بر حمایت و نظر غالب در «افکار عمومی» است که حوزه هایی که به عنوان «واسط» بین دولت و جامعه عمل می کنند (عرصه عمومی)، از امنیت و آزادی و پویایی لازم برخوردار باشند؛ آنگاه است که قدرت سیاسی می تواند ادعا کند در جهت دغدغه ها و علائق عمومی، حرکت و اقدام کرده است.
در چنین بستر و شرایطی (آزادی و امنیت گفت وگو و بحث و تبادل نظر و تبلیغ دیدگاه ها و عقاید گوناگون) است که «افکار عمومی» واقعی متولد می شود و البته تاثیرات غیرقابل اغماضی در پی دارد. احزاب به مثابه کاتالیزور افکار عمومی و مطبوعات به عنوان یکی از مصادیق «عرصه عمومی» هابرماس، مجال ها و امکان های مناسبی برای شکل دهی به «افکار عمومی» واقعی هستند؛ البته در صورتی که این هر دو از حداقل آزادی و امنیت برای بیان دیدگاه ها و عقاید گوناگون و تبلیغ مواضع و تحلیل های خود، برخوردار باشند.
حکومت هایی که حداقل فعالیت احزاب منتقد و مطبوعات مستقل و نقاد را بر نمی تابند و می کوشند با در اختیار گرفتن همه امکانات اطلاع رسانی و تبلیغاتی و تحلیل سیاسی و عقیدتی، توده را به سمت و سوی مطلوب خود و حامی پروژه ها و اهداف خویش مبدل سازند، اگرچه در ظاهر، کمیت قابل توجه و پرشماری از خلق را همراه خویش سازند و خود را دولت مشروع و متکی به مطالبات افکار عمومی معرفی کنند؛ اما در حقیقت، از ایجاد و خلق افکار عمومی واقعی، ممانعت کرده و برنامه های خود را بی توجه به ضرورت تحقق افکار عمومی، پی گرفته اند.
آشکار است که در چنین وضعی، تحقق منافع و مصالح عمومی (منافع ملی) بیش از پیش، بعیدتر و ناممکن تر می شود. ایجاد محدودیت و مانع تراشی بر سر راه فعالیت آزاد و نقادانه مطبوعات تهدید و ناامن سازی و انسداد فعالیت احزاب سیاسی منتقد و مخالف؛ ممانعت از شکل گیری محافل و تجمعات و کانون ها و سازمان های غیردولتی و تلاش برای گسترش فضای تک صدایی، همه وهمه حاصلی در پی نخواهد داشت جز جلوگیری از تکوین افکار عمومی و در نتیجه خدشه به منافع عمومی و ملی.
قدرت دولتی آن هنگام که خود را هم سو و هم جهت با علائق و دغدغه های عمومی قرار دهد و در خدمت منافع عمومی و پیگیر مطالبات افکار عمومی باشد، می تواند قدرتی دموکراتیک و برخاسته از توده ها (عموم) تلقی شود؛ از سوی دیگر، باید - در پایان - به این نکته نیز توجه داشت که تنها در شرایطی که اعمال اقتدار عمومی به طور حقیقی در راستای منافع دموکراتیک توده ها و منافع عمومی صورت بگیرد و بلوک قدرت در عمل تابع افکار عمومی و پیگیر علائق و خواسته های آن باشد، می توان ادعا کرد که «حوزه عمومی» توانسته است تاثیر و نفوذ نهادینه شده ای بر دولت ها و حکومت ها برجای گذارد و خود را در ساخت قدرت - و نهادهای مرتبط با آن - اعمال و محقق کند.
نحوه تأثیرگذاری بر افکار عمومی
افكار عمومی یعنی توجه همگانی حول یك موضوع حیاتی. افكار عمومی بیشتر در فضا و بستر دولت- ملت ها، تشكل ها، اختلافات بین الملل شكل گرفته و رشد می یابد. چرا كه در این فضا دولت می خواهد افكار عمومی و مسیر آن را كنترل كند.
عمر ادبیات افكار عمومی در غرب بین یك و نیم تا دو قرن است و بیشتر از آن نمی توان در منابع غربی مطلبی در مورد افكار عمومی پیدا كرد. توجه به افكار عمومی پس از جنگ جهانی اول به صورت علمی و فرهنگی رشد بیشتری پیدا كرد و به این ترتیب ادبیات آن به پس از ۱۹۱۴میلادی باز می گردد. و از آن به بعد افكار عمومی وارد تئوری های سیاسی شد.
<span style="line-height: 150%; font-family: 'Times New Roman','s
نظرات شما عزیزان: